تعداد بازدید: 3166

توصیه به دیگران 4

دوشنبه 28 تير 1389-22:20

غرب مازندران را "گلستان" کنيد

... اینان حتی ابایی ندارند انتصاب یک غرب استانی را به مدیریت ارشد استان مازندران توطئه ای حساب شده، از سوی طیف تنکابنی ها و رامسری های دولت می دانند که در مسیر تحقق جدایی غرب مازندران از این استان گام بر می دارند.(يادداشتي از بهروز صادقی،سردبير هفته نامه محلي پیک خزر)


تشکيل فرمانداري ويژه تنکابن که هنوز در آغازین گام های تحققق خود قرار دارد، دستمایه برخی اظهارات و نوشته های تردید برانگیز شده است که حقانیت در خواست های مردم این منطقه را برای برخورداری از مدیریتی مستقل و مظلومیت آنان را در عقب ماندگی هایی که در طول دهها سال بر آنان روا داشته است، مشخص و رازهای درون سینه افرادی را افشا می کند، که مشکلات و گرفتاری های روزمره مردم غرب مازندران را به رغم فاصله مکانی و زمانی طاقت فرسا با مرکز استان بر نمی تابند، بلکه بر این باورند که تنگناهایی از این دست و پیامدهای آن باید همچنان ادامه یابد تا استانی چنین دراز، و با شهرهایی بسیار دور از مرکز، در پیکره فعلی آن همچنان باقی ماند. از همین روست که در پی اعلام ایجاد فرمانداری ویژه در تنکابن، زنگها را به صدا در آورده اند که چرا چنین می کنید؟

آنان بر این باورند که ارتقای بخش عباس آباد به شهرستان، استقرار برخی نمادهای استانی در غرب مازندران، احیای قابلیت های موجود مانند بین المللی شدن فرودگاه رامسر و مسایل مربوط به احداث سد، تفویض اختیارات مدیران کل ستادی استانداری مازندران به فرماندار ویژه تنکابن و افتتاح طرح توسعه منطقه آزاد تجاری در بندر نوشهر و ... همه و همه قطعاتی از پازل تبدیل غرب مازندران به استانی مستقل است تا مشکلات مردم این منطقه در مراجعه به شهری در فاصله زمانی بیش از 5 ساعت در مرکز استان برطرف شود.

طرفداران این اندیشه ابایی ندارند که انتصاب پی در پی در غرب استانی ها را در مسئولیت های کشوری، گامی در راستای تربیت کادر مدیریتی برای اداره بهینه این منطقه بدانند.

 به باور آنان لابد چه معنی دارد که افرادی از غرب مازندران مدیریت امور محلی را به عهده بگیرند؟ چرا باید در منطقه سد و فرودگاه بین المللی دایر باشد تا خدای ناکرده اقتصادشان شکوفا و خلاقیت هایشان برای توسعه و آبادانی هر چه بیشتر منطقه بارور شود؟

 لابد می خواهند تمامی امور مدیریتی این منطقه مانند طفل صغیر زن صیغه ای همچنان در دست مرکز استان نشینان باشد تا از آبادانی و توسعه و عمران و بهره مندی از زیرساخت های توسعه محروم بمانند.

طرفداران این اندیشه که به صراحت در این زمینه قلم فرسایی می کنند، در حالی مطالبی از این دست را بیان می کنند که در عین حال بیان می دارند به هیچ وجه منکر مشکلات و محرومیت های غرب استانی ها و دیگر مشکلات ترددی و تاثیر گذار آنها نیستند. بلکه علاوه برآن بر این مشکلات و محرومیت ها اذعان و وقوف دارند. و با افزایش توجهات ویژه و لزوم تخصیص اعتبارهای استانی و ملی به آنها( یعنی همان سیاستی که تا کنون و در گذشته از مردم غرب مازندران دریغ داشته شده) به شدت موفق اند.

خوانندگان عزیز لابد دم خروس نمایان از این سخنان را مشاهده کرده اند. این عزیزان از یک طرف هر گونه توجه مرکز استان نشینان به غرب مازندران را نشانه تحقق طرح گام به گام و در حال پیشروی ورزند حرکتی توقف ناپذیر جدایی طلبی تلقی می کنند ( یعنی چرا در آنجا دانشگاه، سد می سازید  و طرح های توسعه منطقه آزاد تجاری بندر نوشهر را به اجرا در می آورید ) و از دیگر سو برای رفع این محرومیت ها دل می سوزانند.

 اینان حتی ابایی ندارند انتصاب یک غرب استانی را به مدیریت ارشد استان مازندران توطئه ای حساب شده، از سوی طیف تنکابنی ها و رامسری های دولت می دانند که در مسیر تحقق جدایی غرب مازندران از این استان گام بر می دارند.

منادیان این اندیشه که طرفدار تز صد ده خراب به از یک ده آباد اند از تشدید توجه همزمان مالی و مدیریتی از تهران و مرکز استان به غرب مازندران به رعشه افتاده و به استاندار توصیه می کنند: در راستای رفع محرومیتها، تلویحا جدایی طلبی را تقویت یا زمینه سازی نکند. مبادا که تجربه ایجاد استان جدید گلستان که منجر به آبادانی و عمران قابل توجه آن دیار از پاره تن ایران عزیز شده است، تکرار شود زهی تاسف از این تعصب.

یکی نیست از این عزیزان بپرسد: چرا مخالف توسعه یافتگی مناطق مختلف کشور به بهانه استمرار قالب های کهنه و نا مفید با تجربه های نا موفق هستید و  هر گونه اقدام در جهت رفع محرومیت های ریشه دار در سالیان دراز گذشته و مدیریت های آنچنانی را تجزیه طلبی تعبیر می کنید؟

 اگر چنین باشد نمایندگان فعلی و قبلی مجلس شورای اسلامی و دولتیان سه چهار دوره اخیر به زعم شما بزرگترین تجزیه طلبان بوده اند که با آرای خود استانهای جدید در کشور تشکیل داده و باعث تسریع در روند آبادانی گوشه هایی از ایران شده اند.

اگر قسمتی از مازندران قدیم اکنون در قالب استانی با نام گلستان، در مسیر گلستان شدن گام بر می دارد، آیا موجب غبطه خوردن شما می شود؟

 آیا کسی مانع حضور و آمد شد شما در گلستان می شود؟ و از اینکه در بدو ورود به محدوده ای از ایران عزیز که اکنون گلستان نام گرفته است از مشاهده مظاهر آبادانی و توسعه که پیش از آن و در زمان قرار داشتن در محدوده حکومتی مازندران( بخوانید ساروی ها و بابلی ها )، از اجرای طرح های توسعه در آن هیچ خبری نبود، خوشحال و به ایرانی بودن خود مفتخر نمی شوید؟ استانی ویرانه، عقب مانده و توسعه نیافته را دوست تر می دارید یا ایرانی آباد و توسعه یافته را؟


  • مازندرانیپاسخ به این دیدگاه 2 2
    دوشنبه 6 شهريور 1391-0:0

    در جواب مهر پویا باید بگویم که شما خیلی بی جا می کنید که از جدایی غرب استان مازندران حمایت می کنید ، شما چه کاره مازندران هستید که دارید برای آن تکلیف تعیین می کنید ، مردم مازندران هوشیار و متمدن هستند و دیگر به کسی اجازه تجاوز به خاک خود یا جدا کردن منطقه از این استان به عنوان یک استان جدا را نمی دهد

    • مازندرانیپاسخ به این دیدگاه 1 1
      دوشنبه 6 شهريور 1391-0:0

      گلستان زمانی پاره ای از وجود مازندران بزرگ و عزیز بود که عده ای مقرضانه آن را از سرزمین اصلی خود جدا کردند ، گلستان با جدا شدن از سرزمین مادری خود هویت و فرهنگ هزاران ساله آن که متعلق به مازندران بوده را از دست داد و در مقابل آن امکانات ناچیزی به دست آورد ، واقعاً برای مازندران خون می گریم که این گونه خاک آن را تکه پاره می کنند و به تاراج می برند .

      • مرکز نشین پاسخ به این دیدگاه 2 0
        يکشنبه 13 آذر 1390-0:0

        حرف به جایی است .وحشت از فرهیختگان غرب استان رعشه به تن آقایان انداخته . اگر نوکر نباشی نمی گذارند در ادارات کل دوام بیاری . . .

        • سه شنبه 27 ارديبهشت 1390-0:0

          شدیدا از جدایی غرب استان به عنوان یک استان حمایت میکنیم

          • سه شنبه 29 تير 1389-0:0

            قابل توجه آقای صادقی
            استان گلستان؛ بیکارترین استانها
            http://www.mazandnume.com/?PNID=V10958
            همان قضیه مرغ همسایه غاز است

            • سه شنبه 29 تير 1389-0:0

              زیاده خواهی و مظلوم نمایی!!
              در تهران با خانواده متمولی برخورد کردم که پسر تازه دیپلم آنها با پدرش لج می کرد که بابا من مزدا3 می خوام! و این در حالیست که در عرف خانواده های متوسط، غالباً برای مطالبات کوچک لج می کنند!
              حکایت غریبی است که آقایان بظاهر می خواهند عاقلانه حرف بزنند، اما بواقع کودکانه مطالبه می کنند!بجای آسان کردن ارتباطات و افزودن اختیارات و نیز ارتقای اعتبارات که مقدماتش با ایجاد معاونت استانداری در تنکابن فراهم شده، آقایان ساز جدایی طلبی می زنند! جالب اینکه می گویند به ما تهمت جدایی طلبی نزنید!
              تازه این مرکزیت حق تنکابن نیست، بلکه حق مسلم نوشهر و چالوس است! و آقایان که ما را متهم به ناشنوایی می کنند، از حالا در مقابل نوشهری ها و چالوسی ها کاملاً ناشنوا شده اند!
              فرمانداری ویژه تنکابن به معاونت استانداری در تنکابن تبدیل شده و بالاتر از آن در یک حرکت مسئله ساز، معاونت در تنکابن به معاونت شهرهای عرب استان تغییر ماهیت داده، اما زیاده خواهان که حالا کمی هم ننر شده اند، مطالبه استان می کنند!
              با جدایی گلستان، مرزهای خاکی مازندران با آسیای میانه از بین رفت و حالا با جدایی غرب استان، توریسم و شرایط اقلیمی مازندران دچار تنزل می شود! خوب دیگر چه می ماند؟پیشنهاد ما این است که از این به بعد آنها مرکز استان بشوند و ما به سراغ آنها برویم! اینها تا محمودآباد را می خواهند، آیا فکر کرده اند فاصله محمودآباد به ساری نزدیک تر است تا تنکابن؟!مشکل آقایان فاصله نیست،زیاده خواهی است که متاسفانه ماهرانه مظلوم نمایانه هم حرف می زنند!زبان حال مازندران شده این تک بیت باباطاهر که فرموده:
              اگر دردم یکی بودی، چه بودی!؟

              • سه شنبه 29 تير 1389-0:0

                آقای صآقای صادقی
                آیا گلستان همینگونه است که شما توصیف می کنید.
                اگر سری به این استان بزنید به محض ورود به استان اولین چیزی که توجه انسان به خود جلب می کند تعداد زیاد افرادی است که لباس بلوچی و زابلی بز تن دارند
                اکنون از دو نماینده گرگان یکی زابلی است
                گرگان با جدایی از مازندران کمی امکانات بدست آورد اما به چه قیمتی
                به قیمت از دست دادن استقلال و هویت چند هزار ساله اش
                برادران بلوچ و زابلی محترمند اما سر زمین آنها سیستان و بلوچستان است
                بعد از جدایی از مازندران چون سنی در اکثریت قرار می گرفتند
                خیل عظیمی از زابل به گلستان به طور سیتماتیک کوچانده شده اند
                هم اکنون بیش از یک پنجم گلستان را زابلی ها و بلوچ ها تشکیل می دهند
                با توجه به رشد بالای جمعیتشان و خشکسالی و بیکاری گسترده در سیستان و بلوچستان و حمایت های گسترده از آنها
                و در اختیار گرفتن پست های دولتی و حساس به منظور تسلط
                تا چند سال آینده گلستان تبدیل به سیستان و بلوچستان شماره دو می شود

                • شنبه 3 خرداد 1393-9:35

                  ببخشید اگه سیستانی ها نبودن کل استان گلستان را ترکمن ها تشکین میدانند و دیگر جایی برای اقوام دیگر نبود

                • یکی از همون هاپاسخ به این دیدگاه 1 0
                  سه شنبه 29 تير 1389-0:0

                  از جوابیه مودبانه و آداب دانانه شما قلباً ممنونم.تضارب آراء ایجاب می کند که ما نیز تحمل حرف مخالف را داشته باشیم و بقولی؛ زدی ضربتی، ضربتی نوش کن! حالا نوبت دریافت ماست!
                  بحث محرومیت و مدیریت غلط با بحث جدایی دوتاست و امیدوارم هر آنچه که صلاح کشور است، اتفاق بیافتد.


                  ©2013 APG.ir